کد مطلب:106439 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

خطبه 054-درباره تاخیر جنگ











[صفحه 310]

از سخنان آن حضرت (ع) است هنگامی كه یارانش تصور كردند حضرت در جنگ با شامیان كندی و درنگی دارد ایراد فرموده است. عشا الی النار: با چشم ضعیف به سوی آتش راهنمایی شد. و باء باثمه: بازگشت به سوی گناهش. اما این پندار شما، كه تا این اندازه درنگ در امر كارزار برای این است كه من از مرگ می ترسم، گمانی نادرست و سخنی بیمورد است به خدا سوگند، من از این بیمناك نیستم كه مرگ بر من در آید و یا من بر مرگ وارد شوم و این گفتار شما كه درباره جنگ با شامیان تردید داشته باشم، نیز سخن نادرستی است به خدا سوگند، من هیچ روز دست از كار جنگ نكشیدم جز این كه انتظار داشتم، گروهی از شامیان به من بپیوندند و هدایت شوند، و دیدگان كم فروغ خود را با نور هدایت من روشن سازند، و این در نزد من دوست داشتنی تر است كه آنها را در حال گمراهی بكشم، هر چند وزر و و بال این گناه در قیامت بر خود آنهاست. ولی من وظیفه دارم تا حد امكان، مبادرت بخون ریزی نكنم. می گویم (شارح) این كلام حضرت با سخن سابق امام (ع) مناسبت دارد، و دلیل ایراد این كلام در آغاز جنگ صفین این بوده است كه با وجود اصرار شدید یارانش بر شروع جنگ، چند روزی حضرت آنها را از شتابزدگی

درباره كارزار با مردم شام بازداشت. تعلل حضرت در جنگ، این توهم را برای اصحابش پیش آورد كه، امام (ع) قصد جنگ ندارد. بعضی پا را از این فراتر نهاده به آن بزرگوار نسبت عجز و ناتوانی داده گفتند كه از مرگ می ترسد و گروهی دیگر گفتند: درباره جنگ با مردم شام مردد و مشكوك است. امام (ع) شبهه دسته اول راكه می گفتند: تمام این امروز و فرداها به دلیل كراهت داشتن از مرگ است چنین جواب دادند: به خدا سوگند، با كم نیست كه من بر مرگ وارد شوم و یا مرگ به سوی من آمده و بر من وارد شود. درستی این ادعا را حضرت با سوگند به نام مقدس حق تعالی تاكید كرده اند، پر واضح است كه شخص عارف از مرگ پرهیزی ندارد، به ویژه نفس مقدس آن بزرگوار چنان كه در این باره قبلا توضیح دادیم. نسبت وارد شدن در مرگ و خارج شدن مرگ به سوی انسان نسبت مجازی است كه از باب تشبیه مرگ به حیوانی خطرناك آورده شده است. پس از پاسخ شبهه دسته اول، به جواب دسته دوم پرداخته كه می گفتند: درباره جنگ با مردم شام تردید دارد. حضرت می فرمایند: به خدا سوگند، تاخیر درباره جنگ به دلیل هدایت مردم شام صورت می گیرد، توضیح بیان امام (ع) این است: هدف اصلی پیامبران و اولیای خدا هدایت مردم به راه

راست و بیرون آوردن آنها از تاریكی جهل و نادانی است. بدین منظور كه مردم، زندگی و آخرتشان از بركت وجود انبیا و اولیا سامان یابد. وقتی كه معلوم شد هدف مورد نظر و خواست واقعی امام (ع) از جنگ و صلح این باشد، به دست آوردن این مقصود از آسانترین طریق اهمیت بیشتری دارد. بنابراین حضرت ناگزیر بوده است كه جنگ را به تاخیر اندازد و هدایت یابی اهل شام را از طریق مسالمت آمیز انتظار داشته باشد، بدین امید كه شاید افرادی را جاذبه عنایت خداوندی در یابد و لطف حق سبب پیوسته شدنشان به راه خدا گشته هدایت یافته و به نورانیت روشنائی، كمال و سعادت راه یابند و دیدگانشان به نور رفتار و كمال امام روشن شود. هدایت یابی آنها بدین طریق دوست داشتنی تر بود برای امام از این كه آنها را در عین گمراهی و ضلالت بكشد، هر چند تمام گمراهان با كوله بار گناهانشان به محضر خداوند وارد گشته، و خود در گرو اعمال بدشان خواهند بود. چنان كه حق تعالی می فرماید: كل نفس بما كسبت رهینه و لاتكسب كل نفس الا علیها و لا تزر وازر وزر آخری با توجه به آیات كریمه گناه مردم شام بر ضرر خودشان به حساب می آید كه به امام (ع) پشت كرده بودند. ولی امام (ع) با توجه به وظیفه امامت ام

ید به ارشاد آنها داشت و جنگ را به تاخیر می انداخت.


صفحه 310.